برج مغناطیس
عنوان انگلیسی بازی: Teslagrad پلتفرم: PC، MAC، Linux ناشر: Rain Games سازنده: Rain Games سبک: پازل سکوبازی امتیاز: ۸.۵
بازی های مستقل به خلاقیت و نوآوری معروفند ولی لزوما به این معنا نیست که آنها سبک های جدید ایجاد می کنند. پازل سکوبازی، از قدیمی ترین و معروف ترین سبک های بازی است که عناوین فراوانی چه از سوی مستقل ها و چه شرکت های بزرگ در آن ساخته شده است. تسلاگراد نیز یکی از همین بازی ها محسوب می شود، اما خلاقیتی را که ما از آن حرف می زنیم در دل طراحی مکانیک ها و قوانین دنیایش پیاده کرده است. به این صورت که اصلی ترین قانون گیم پلی، آشنا ترین ویژگی فیزیک مغناطیس است، یعنی رنگ های یکسان یا همان قطب های همنام یکدیگر را دفع و رنگ های غیر یکسان یکدیگر را جذب می کنند. البته بجز حرکت و پریدن استاندارد، مکانیسم های دیگری هم در بازی وجود دارد که به سیاق بازی های مترویدوانیا، به صورت مقطعی به بازیکن معرفی می شود. اولین قدرت شما دستکشی جادویی است که با جهت چپ کیبورد، ضربات آبی و با جهت راست ضربات قرمز وارد می کند.
کاربرد این دستکش برای تبدیل اشیای تعامل پذیر مثل سکوهایی خاص، به یک قطب مغناطیسی بوده و تنها نکته ای که دارد این است که می توانید با ضربات خود، نوع قطب را به صورت آنی تغییر دهید. مکانیک دیگری که جلوتر معرفی می شود، قدرت تلپورت است و کاراکتر به کمک آن می تواند مسافتی کوتاه در پیش رویش را تلپورت کند. قدرت بعدی یک شنل است که با جهت پایین آن را فعال کرده سپس همانند دستکش رنگ آن را عوض می کنید تا میدان مغناطیسی دور خود ایجاد کرده و به این ترتیب با توجه به نیاز مرحله، جذب یا دفع سکوها شوید. آخرین قدرت هم که در اواخر بازی به شما داده می شود، یک سلاح خاص است که جایگزین دستکش شده و می توان با آن پالس مغناطیسی شلیک کرد.
اگر اهل سکوبازی های کلاسیک مثل سونیک، ماریو، مگامن و متروید بوده باشید حتما می دانید که اشیایی مثل فنر، سکوهای متحرک و... از ارکان جدانشدنی در مراحل آنها هستند، حال آن که تسلاگراد ضمن برخورداری از این موارد، آنها را به صورت مجزا خلق نکرده بلکه خود با دستکش تان آنها را ایجاد می کنید! به طور عمده دو نوع موجود مکانیکی در بازی وجود دارد که نمی توان نام آنها را دشمن گذاشت؛ زیرا با توجه به موقعیت، هم می توانند برایتان تهدید محسوب شوند و هم نیازی برای پیشروی در مراحل. بله کل گیم پلی تسلاگراد حول همان قانون اصلی مغناطیس می چرخد و تمام چالش ها، سکوبازی ها، معماها و حتی باس فایت های بازی با استناد به آن و البته به لطف فیزیکی که بخوبی پیاده سازی شده، خلق شده اند.
اگر درست یادم مانده باشد، پنج باس فایت در بازی وجود دارد و جذابیت هیچ یک از آنها، مرهون اضافه کردن عنصری خارج از کلیت گیم پلی نیست و همه با همان مکانیک های عادی شکست می خورند. تمام مراحل بازی در یک برج بزرگ مغناطیسی جریان دارد، ۳۶ آیتم جمع کردنی در بازی وجود دارد که برای رویارویی با باس نهایی، حداقل باید ۱۵ آیتم را جمع آوری کرده باشید؛ اما چنانچه خواهان دیدن پایان خوب بازی هستید، هر ۳۶ تا را باید به دست آورید. فراموش نکنید دست یافتن به حداقل ده آیتم فوق العاده سخت و طاقت فرساست و البته اندکی هم به شانس نیاز دارد. به هرحال با احتساب جمع آوری تمام ۳۶ آیتم، تسلاگراد چیزی حدود ۱۲ ساعت گیم پلی دارد و صرفه جویی هایی که در طول کل بازی دیده می شوند، هر بازیکنی را به تحسین و ستایش نبوغ سازنده وادار می سازد! تسلاگراد از نظر طراحی بازی بسیار عالی است، اما کاستی هایی در طراحی مراحل آن دیده می شود.
به عنوان مثال چند بار پیش آمد که معما را طبق مسیر پیش بینی شده انجام ندادم و در نتیجه در محیط قفل شده و مجبور به خودکشی یا بازگشت به منو و بارگذاری مجدد بازی شدم. گاهی مشکلاتی هم هنگام تغییر صحنه مرحله پیش می آید؛ از جاماندن دوربین یا مردن از سوی دشمنانی که آن سوی صحنه به سمت شما می آیند و آنها را نمی بینید گرفته تا ریست شدن صحنه حاضر با قرارگیری در مرز صحنه بعد. تعدادی باگ جزئی نیز در بازی دیده می شود. از این ایرادها که بگذریم، سبک هنری بازی و موسیقی آن، مخصوصا قطعه شاهکاری که در منوی ابتدایی پخش می شود، بسیار عالی و زیبا بوده و از نقاط قوت بازی محسوب می شود. البته متاسفانه ایرادی هم در پخش موسیقی وجود دارد که اگر با شروع آن، بازی را متوقف کنید، پخش موسیقی ادامه دارد و نهایتا قطع می شود در نتیجه در محیطی که باید آن موسیقی پخش می شد، دیگر صدایی شنیده نخواهد شد.
تسلاگراد داستان بسیار جذاب و خوبی هم دارد اما نوآوری دیگر بازی، نه در خود داستان بلکه در شیوه روایت آن نهفته است. قصه به صورت تمام و کمال برای شما بازگو می شود بدون این که هیچ دیالوگی رد و بدل شده یا حتی بازی برای نمایش کات سینی متوقف شود. تمام داستان بازی توسط محیط، نقاشی های روی دیوارها و البته مراحلی که در قالب یک تئاتر کاغذی عروسکی اجرا می شوند، برای شما روایت می شود. ضمنا هر یک از آن ۳۶ شیء جمع کردنی هم که اشاره شد، یک کارت دارند که شما را از پیش زمینه داستانی بازی، منطق و قوانین حاکم بر دنیای آن و حوادث و ارتباطات شخصیت ها قبل از شروع داستان مطلع می کنند. دشمن های اصلی شما در بازی، انسان هایی هستند که ظاهرشان ما را یاد روس ها می اندازد، هرگونه برخورد با آنها یا از دید فنی، کوچک ترین کالیژنی با سربازها منجر به کشته شدن کاراکتر می شود.
از طرف دیگر موجودات عجیب و سیاه رنگی نیز در بخش هایی از بازی دیده می شود که تنها خورده شدن توسط آنها، باعث شکست می شود؛ لذا بر خلاف انسان ها، می توان روی سر آنها ایستاد یا با انداختن اشیایی روی سرشان، نابودشان کرد. Teslagrad زیباترین تجربه چند ماه اخیر در این سبک است که مطالب زیادی از آن می توان آموخت؛ ولی با یک بار تکمیل بازی، دیگر رازی باقی نمی ماند تا دست یافتن به آن در تجربه دوم، شما را شگفت زده کند. از طرفی شاید شما هم وقتی یاد قسمت های بسیار سخت آن بیفتید، با خود بگویید همان یک تجربه برای هفت پشتم کافی بود!
مجید رحمانی
روزنامه جام جم ( www.jamejamonline.ir )