پرتال شخصی مهدی رافعی

فروشگاه افق
ofogh-shop.com

نویسندگان

speedup

بررسی مسیر شکل گیری یک بازی آن لاین ایرانی

از کودکی خلبان شدن تنها آرزوی زندگی اش بود تا این که در نوجوانی و زمانی که بسختی می شد او را دوازده ساله خواند، یک اتفاق بزرگ در محل سکونتش در محله صادقیه تهران، مسیری جدید در زندگی اش باز کرد. عموی جوان او که اتفاقا همسایه آنها هم بود، کامپیوتری خرید که در آن روزگار یک کالای گرانقیمت به حساب می آمد. مهربانی عمو برای اجازه کار با کامپیوترش، حمید را با دنیای پرهیجان بازی های رایانه ای آشنا و هدف دومی در زندگی او ایجاد کرد. حالا می خواست در زمینه کامپیوتر و آی.تی تحصیل کند.

از آن زمان بازی کامپیوتری برای او هیجان انگیز بود. با آن که چند سال از دوران کودکی اش می گذشت ولی هنوز هم بی اختیار پرواز و سرعت بالا را دوست داشت و از همین رو از آنجا که کامپیوتر تجربه رویای پرواز را در دنیای مجازی محقق می کرد، به سراغ بازی هایی رفت که سرعت، چاشنی اصلی شان بود.

پس از شرکت در کنکور ۸۴ در رشته آی. تی دانشگاه آزاد واحد پرند قبول شد. در سال های دانشجویی، گذراندن برخی واحدهای درسی برای او بیهوده و ناکارآمد می آمد و گاهی دانشگاه برایش واقعا کسل کننده می شد. اما یک روز در درس تجارت الکترونیک، یکی از دوستانش سخنرانی کوتاهی درباره بازی های آنلاین ارائه کرد که باعث شد ایده ای در ذهنش جرقه بزند. حالا با هدفی که داشت، دانشگاه کسل کننده دیروز را به بهترین مکان زندگی امروز و محل موفقیت زندگی فردایش تبدیل کرده بود. موضوع سخنرانی دوستش، معرفی یک مسابقه فوتبال آنلاین بود که گویا ابتدا فقط قرار بوده اوقات فراغت چند دوست را پر کند اما حالا به یک کسب و کار چند صد میلیون تومانی تبدیل شده بود. وی هم دقیقا همین را می خواست؛ کسب و کار دانش بنیان.

عشق به پرواز، روحیه حمید را آزاد بار آورده بود و دوست نداشت شغلی اداری داشته باشد. البته که دیدن زندگی کارمندی پدر هم مزید بر علت شده بود تا تصمیم بگیرد هیچ گاه کارمند جایی نشود و شغل آینده اش را خودش بسازد. البته از همان اول می دانست که راه اندازی یک کسب و کار شخصی، ریسک های خودش را دارد که ممکن است کل ایده را به شکست بکشاند، ولی به نظرش اگر ایده ای شکست خورد، باید به دنبال ایده دیگری رفت و ناامیدی مفهومی ندارد.

حالا ایده خوبی داشت و تلاشش برای فرار از زندگی کارمندی هم انگیزه کافی کار مضاعف برای به ثمر رسیدن ایده اش را فراهم کرده بود. سرمایه ای هم به آن شکل لازم نداشت. اصل کار، دانش فنی و توانایی برنامه نویسی بود که خودش و بقیه دوستانش در آن زمان درس آن را می خواندند. موضوع را با چند نفر از رفقای دانشگاهی اش مطرح کرد، تیمی تشکیل داد و کار را آغاز کرد. همان دوران، گذراندن درس طرح تجاری در پروژه های نرم افزاری خیلی به دادش رسید و باعث شد بتواند مسیر حرکت تجاری تیم را قبل از رسیدن به مشکلات ترسیم کند. مشکلات را شناسایی کرده و راه حل های مناسب را قبل از روبه رو شدن با مشکل، چاره اندیشی می کرد.

کار تیمی هم در جلو رفتن این ایده خیلی به آنها کمک کرد. جلسات متعددی داشتند که در آنها داستان بازی اسپید آپ را نهایی می کردند، روی طرح های گرافیکی نظر می دادند و اشکالات نرم افزاری (Bug) را با همفکری یکدیگر حل می کردند.

برای کسب درآمد و به پول رساندن ایده اش چهار مدل تجاری در سر داشت؛ یکی جذب اسپانسر برای سایت، دیگری مشارکت با سایر وبسایت های مرتبط، راه سوم کسب درآمد از طریق فروش آیتم های مجازی یا حقیقی مرتبط با بازی و در نهایت جذب تبلیغات از شرکت ها و وبسایت های حوزه ماشین و اتومبیلرانی. اینها راه حل هایشان برای پول درآوردن از ایده شان بود.

در حال حاضر دویست هزار نفر ایرانی اسپید آپ بازی می کنند و وی آرزو دارد بتواند این رقم را به بیست میلیون نفر برساند. آن وقت می تواند بگوید که اولین یک میلیارد تومان زندگی اش را به دست آورده است.

چشم اندازش برای توسعه این پروژه بین المللی است. با توجه به جمعیت ۷۵ میلیونی ایران هر چقدر هم که بتواند درصد بیشتری از مردم را به سوی این بازی جلب کند، باز هم در برابر درصدی از جمعیت کل دنیا مقدار ناچیزی خواهد بود. از همین رو به فکر نسخه ای انگلیسی برای کاربران بین المللی افتاده است که در سالگرد دو سالگی اسپیدآپ، یعنی به همین زودی ها می خواهد آن را رونمایی کند.

حمید می گوید «ایده ای که به ذهن شما می رسد شاید به ذهن خیلی های دیگر در سراسر دنیا هم برسد، اما مهم ترین نکته در مورد یک ایده اجرا و به عمل رساندن آن است. به نظرش بدترین کاری که می توان با یک ایده خوب انجام داد، این است که آن را عملی نکرد. نباید منتظر ماند و امیدوار بود که کسی پیدا شود و از ایده شما حمایت کند، بلکه باید خودتان دست به کار شوید و برای جلو بردن ایده خود تلاش کنید. ایده شش دانگ، کار شش دانگ می طلبد. نمی شود کارمند جایی بود و در اوقات فراغت روی یک ایده کار کرد و انتظار معجزه هم داشت.» برای مثال حمید و تیمش پس از سه سال کار سخت و از جیب خوردن، تازه از مرحله ضرردهی در آمده و به نقطه تعادل رسیده اند. یعنی همین اواخر درآمد و هزینه هایشان با هم برابر شده است. در حال حاضر میزان درآمد گروهشان از سایت به قدری است که یک دفتر برای سایت اجاره کرده اند و چهار نفر کارمند ثابت هم دارند.

ایده خوب و ناب، نوشتن یک طرح تجاری خوب، کار، کار و کار، دلگرمی همیشگی و نهراسیدن از شکست های مقطعی و از همه مهم تر مشورت، اساس کار این تیم فعال بوده است.

رامین فتوت

روزنامه جام جم ( www.jamejamonline.ir )


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی