پرتال شخصی مهدی رافعی

فروشگاه افق
ofogh-shop.com

نویسندگان

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقانه» ثبت شده است

شادباش

شادباش
نه یک روز،بلکه همیشه...

بگذار آوازه شاد بودنت چنان در شهر بپیچد

که رو سیاه شوند آنانکه بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند..

--------------------------

دخترخرداد

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۲۶
مهدی رافعی

در راه تو بی اراده رفتن خوب است   در چشم تو بی افاده رفتن خوب است

جایی که همه فکر سواری هستند   دنبال دلم پیاده رفتن خوب است . . .

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۲۲
مهدی رافعی

بوسه

منو با بوسه دعوت کن

 

منو با بوسه دعوت کن به آغوشی که رویامه...

 که وقتی با منی تنها همین جای جهان جامه...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۲ ، ۰۷:۳۶
مهدی رافعی

بیا گناه کنیم - شعر عاشقانه

...::: بیا گناه کنیم :::...

 

بیا دوباره به چشمان هم نگاه کنیم
بیا دوباره در این باره، اشتباه کنیم

 

من و توایم که تنها گناهمان عشق است
عجب گناه قشنگی، بیا گناه کنیم

 

تمام دفترمان را غزل غزل با عشق
کنار نامه اعمالمان سیاه کنیم

 

من و تویی که چنان مثل شیشه شفافیم
که روشن است، اگر توی سینه آه کنیم

 

عزیز من! به زمین و زمانه مدیونیم
اگر که لحظه ای از عمر را تباه کنیم

 

بیار سفره لبخند و بوسه ات را تا
بساط یک غزل تازه روبه راه کنیم

 

برای رویش یک شعر عاشقانه محض
بیا دوباره به چشمان هم نگاه کنیم

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۲ ، ۰۷:۳۲
مهدی رافعی

عشق

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

 صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا

 می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۰۳
مهدی رافعی

دلتنگی

 
 برای ان عاشق بی دل می نویسم که حرمت اشکهایم را ندانست

برای ان مینویسم که معنای انتظار را ندانست،

چه روزها و شبهایی که به یادش سپری کردم

برای ان مینویسم که روزی دلش مهربان بود

می نویسم تا بداند دل شکستن هنر نیست

نه دگر نگاهم را برایش هدیه میکنم ، نه دگر دم از فاصله ها میزنم

و نه با شعرهایم دلتنگی ها را فریاد می زنم

می نویسم شاید نامهربانی هایش را باور کند

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۵۴
مهدی رافعی

شعر عاشقانه

 

حلالم کن دارم میرم ...چقدراین لحظه دلگیره  

گناهی گردن مانیست ...همش تقصیر تقدیره 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۱۲
مهدی رافعی

..:: وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد ::..
 
 
عشق
 

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست 
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست 

 

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد 
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست 

 

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید 
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست 

 

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند 
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست 

 

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد 
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

 

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد

پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۰۶
مهدی رافعی


 

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

 

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.

مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.

زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.

مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.

زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.

مرد جوان: منو محکم بگیر.

زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.

مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.

 

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۱ ، ۲۳:۲۶
الوین آیلین